Wednesday, January 13, 2010

دمکراسی و جریان آزاد اطلاعات

شاید پرسیدن در مورد چرایی دمکراسی به نظر دوستان مسخره به نظر برسد اما تو این مدت اونقدر تعاریف عجیب و غریب از دمکراسی شنیدم که میترسم راه رفتن خودمون هم یادمون بره. در واقع باید گفت که هیچ دوتا دمکراسی یکسانی بین دوستان پیدا نمیشه و هر کدوم تعریف متفاوت و بعضا متناقضی از دمکراسی یاحکومت آرمانشهری خودشون دارند. به قول معروف این یکی یکی شیریست اندر بادیه ، وان یکی شیریست اندر بادیه، این یکی شیری که که آدم میخورد، وان یکی شیری که آدم میخورد. پس به نظر من اول از همه چیز باید سنگامون رو با هم وا بکنیم. چون جنگ اول به از صلح آخر. وقتی هنوز دوستانی هستن که همچنان به ولایت فقیه و شورای نگهبان و این معجزات جمهوری اسلامی معتقدن، قطعا برای من مبارزه با دیکتاتوری در وحله دوم اهمیت قرار میگیره. چه فایده داره که پیروز بشیم بعدا مثل قطب زاده فلک زده دارمون بزنن یا مثل بختیار بیچاره ترور بشیم.

اول از همه  عرض کنم که این تعاریف صرفا نظرات شخصی من  و برآمد مطالعات اندک و تفکرات شخصی اندک تر من هستن. هیچ ادعایی برای درستی و کارکردشون ندارم و قطعا هدفم از بیانش اینه که دوستان اشتباهتم رو برطرف کنن و از طرف دیگه شاید تعریف من با تعریف خیلی از اندیشمندان و نویسندگان متفاوت باشه. واقعیت اینه که برای من مهم نیست. من هدفم ارائه یک الگوی مناسب حکومت داریه و بر حسب اتفاق از واژه دمکراسی خوشم اومده ، هرچند هسته مرکزی همه این دمکراسی ها یک رای گیری هستش


بعضی وقت ها فکر میکنم که دوستان آیا دقت میکنند که مبنای دمکراسی بر اساس مختار بودن انسان طراحی شده ولی مختار بودن بدون فهم معنا پیدا نمیکنه. شبیه اینکه چشمهای یه نفر رو ببندی و ازش بخواهی راه بره یا بدوه، بدون آزادی بیان دمکراسی بیشتر شبیه جکه و انتخاب های مردم هم فکاهی. وقتی از زمانی که چشم باز میکنیم هر طرف که چشممون رو میچرخونیم تبلیغ تفکرات اونها رو میبینیم دیگه بر چه اساسی توقع انتخاب از این مردم و خودمون داریم؟ آموزش پرورش، رادیو و تلوزیون، و از همه بدتر کاسه (خانواده) داغتر از آش (حکومت) دست در دست هم تفکر خودشون رو به بچه ها غالب میکنن. تا جایی که بعضی ها فکر میکنن این تفکرات اصولا فطری بوده و هست. وقتی ما اجازه نداریم یک رسانه خصوصی داشته باشیم، روزنامه ها به محض حرف زدن کله پا میشن، حتی رادیو ها و ماهواره های غیر خودی پارازیت خور میشن. و آدم مورد نظر ما که قراره انتخاب کنه اکثر وقتش رو در روز به دیدن رسانه میلی میگذرونه، بی خبر از اینکه مغزش در حال خورده شدنه، چطور میشه تصمیم گرفت. گاهی بعضی از دوستان میگن خوب بییایم یه رفراندوم برگزار کنیم و توی تون رفراندم خودشون مردم تصمیم بگیرن. همه نکته اینجاست که این مردم اول باید بدونن تا بعد بتونن تصمیم درست بگیرن. من به نظرم راهکارهای زیر میتونه مفید باشه
1- آموزش و پرورش دولتی باید برچیده بشه و مدارس خصوصی به وجود بیان که درسها و کتابهای متفاوتی رو تدریس کنن. و این پدر و مادر ها هستن که تصمیم میگیرن بچه هاشون رو کدوم مدرسه بفرسته. دولت میتونه این هزینه های هنگفت رو به صورت یارانه در اختیار همه کودکان به صورت یکسان قرار بده. اینطوری دیگه حکومت نمیتونه از بچه ها پیاده نظام شخصی برای خودش بسازه و اصولا استبداد و تفکرات غلط ابزار تولید مثل ازشون گرفته میشه
2- هیچ محدودیتی برای داشتن رادیو، تلوزیون، روزنامه و رسانه نباید وجود داشته باشه. هیچ رسانه ای به هیچ دلیلی (غیر از دلایل مالیاتی) نباید بسته بشه. دادگاه مطبوعات فقط به حقوق کپی رایت باید بپردازه. دروغ و توهین اصلا بی مفهمومه، هرکسی یه حرفی رو قبول نداره میتونه دلایل مخالفتش رو بنویسه یا بگه و یا حتی میتونه اون رسانه رو نبینه. تلوزیونت رو خاموش کن، روزنامه و نخر. مختاری، ولی حق نداری بقیه رو هم خفه کنی. این خیلی مسخرست که به بهانه احترام به دیگران دهن بقیه رو ببندیم. باید فرهنگ آزادی بیان توی مردم به وجود بیاد. در ثانی اگر این حکومت های استبدادی مردم رو تحریک نکنن مردم خودشون به مرور زمان آروم میشن و یاد میگیرن رسانه یعنی دروغگو و این ما هستیم که باید ببنیم دروغ کدوم رسانه با عقل بیشتر جور در میاد و انتخاب میکنیم
3 دولت باید توسعه راه های ارتباط جمعی رو وظیفه خودش بدونه. اینترنت شاهرگ عصبی این ابریاخته خواهد بود. حیات راه خودش رو از تک سلولی ها شروع کرد، یاخته های پرسلولی قدم بعدی بودن، جانوران ایستگاه بعدی و حالا موجودات اجتماعی. این موجود اجتماعی برای ارتباط بین نودهای خودش نیاز به یک شبکه عصبی داره. به نظر من  انسان بدون اینترنت مثل یک باکتری تنها وسط معده یک انسان خواهد بود که دیر یا زود هضم میشه و از بین خواهد رفت. فیلترینگ اینترنت به بهانه مبارزه با پرنوگرافی یا دروغ واقعا مسخره است. چون یه نگاه به میزان سرچ های ایرانی ها نتیجه فیلترینگ رو مشخص میکنه. وقتی با زدن هر کدوم از حروف فارسی در گوگل لیست بلند بالا از ساجسشن های زیبای گوگل، که بر اساس سرچ های ما درست شده، عمق فاجعه رو نشون میده. با فیلترین صرفا حرص و کنجکاوی مردم رو تحریک میکنیم. اگر بیخیال بشیم بعد از یه مدت خود مردم سیر میشن.
4- هیچ کس نباید به واسطه چیزی که میگه سرزنش بشه یا مرد بازخواست یا مجازات قرار بگیره. هرکسی آزاده که هرچی دلش میخواد بگه و توهین یک مسئله شخصی است که حکومت حق دخالت نداره. هرکسی حق داره در مقابل توهینی که بهش میشه توهین کنه اما حق نداره برخورد فیزیکی بکنه. و پلیس حتما با برخورد های فیزیکی برخورد میکنه. البته اجرای این در جامعه ما شبیه یک رویاست و کی جرئت داره به یکی فحش ناموسی بده؟ حتما کشته میشه. اما بارها توی فیلم ها دیدیم که کشورهای دیگه فهمیدن که حرف با عمل فرق داره و ما ایرانی ها به خاطر قدرت تصور بسیار بالامون همه فحش ها رو انجام شده تلقی میکنیم. میدونم که دوستان مخالف هستن اما وقتی همین نوع تفکر به تفکرات مقدس تعمیم داده میشه فاجعه به بار میاره. البته این هدفی هست که باید در بلند مدت به دست بیاد. اما در قانون نباید هیچ محدودیتی قرار داده بشه

به مرور زمان مسائل دیگری در مورد دمکراسی را در همینجا مطرح میکنم، از اینکه میخونید و نظر میدید پیشاپیش ممنونم

این متن را میتوانید در کنول گوگل و گوگل پیج نیز مطالعه کرده و آن را ادیت کنید